خبرگزاری راسک: در جهانی که سیاست خارجی با شدت ایدئولوژی، رقابتهای ژئوپلیتیکی و منفعتطلبیهای اقتصادی درهم آمیخته، «انتخاب صلح» یک تصمیم صرفاً اخلاقی نه، بلکه یک استراتژی معقول و پایدار است. مقالهای تحلیلی از پیتر راجر در نشریه معتبر «دیپلماسی مدرن» استدلال میکند که دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین و نامزد احتمالی دور آینده ریاستجمهوری ایالات متحده، باید از مشورههای بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) فاصله بگیرد و به جای آن، دیپلماسی با ایران را بهعنوان راهی برای ثبات منطقهای و ساختن میراثی متفاوت در تاریخ آمریکا برگزیند. بنیاد دفاع از دموکراسیها، یک اندیشکده نئومحافظهکار با روابط عمیق با لابیهای حامی اسرائیل در واشنگتن، به یکی از بانفوذترین صداهای جنگطلب علیه ایران مبدل شده است. به گزارش راجر، این بنیاد در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ، نقش کلیدی در خروج ایالات متحده از توافق هستهای برجام و راهاندازی کارزار فشار حداکثری ایفا کرد.
تحلیلگران برجستهای چون بهنام بنطالبلو و سعید قاسمینژاد، نه تنها در پیشبرد سیاستهای تحریمی، بلکه در ترویج دیدگاههای انتقامجویانه و گاه خطرناک نیز نقش داشتند. یکی از پیشنهادات جنجالی آنان شامل «ایجاد قحطی اقتصادی» برای تحریک شورشهای داخلی در ایران بود؛ دیدگاهی که با اصول انسانی و اخلاقی دیپلماسی در تعارض کامل قرار دارد. مبتنی بر دادههای اقتصادی و گزارش صندوق بینالمللی پول، تحریمهای گسترده، اقتصاد ایران را به زانو درآورد اما نه رژیم را تضعیف کرد و نه به تغییر رفتار هستهای منجر شد. بالعکس، ایران غنیسازی اورانیوم را به سطح ۶۰٪ و بالاتر افزایش داد و فضا را برای بازگشت به مذاکره از منظر قدرت متقابل بستهتر ساخت. از سوی دیگر، این فشارها آسیب اصلی را به قشر متوسط و فرودست جامعه ایران وارد کرد کسانیکه بیش از دیگران در پی تغییرات دموکراتیک هستند. در نتیجه، به جای تقویت اصلاحطلبان، کارزار فشار حداکثری تنها به استحکام جبهههای تندرو در داخل ایران انجامید.
راجر در مقاله خود به نقش مستقیم FDD در ترویج استراتژیهای خشونتمحور اشاره کرده است. نمونه بارز آن ترور قاسم سلیمانی در سال ۲۰۲۰ بود که به نقطه جوش تنشهای ایران و آمریکا انجامید. این حادثه نه تنها منطقه را در آستانه جنگ قرار داد، بلکه شکاف دیپلماتیک بین واشنگتن و متحدان اروپاییاش را نیز عمیقتر کرد. به باور نویسنده، توافق هستهای ۲۰۱۵ نمونهای از ظرفیت دیپلماسی است که گرچه کامل نبود، اما فضای تنفس برای گفتوگو، تجارت و کاهش خصومتها را فراهم کرده بود. بهبود روابط با ایران میتواند منافع چندلایهای برای ایالات متحده به همراه داشته باشد:
ثبات ژئوپلیتیکی در سوریه، لبنان و عراق، کاهش تهدیدات نیابتی از سوی گروههایی چون حزبالله، گشایش بازارهای جدید اقتصادی در داخل ایران برای سرمایهگذاران غربی، تقویت جناح میانهرو در ایران، در آستانه تغییر احتمالی در رهبری جمهوری اسلامی، و تمرکز مجدد واشنگتن بر چالشهای کلانتر جهانی همچون رقابت با چین و روسیه.
تحلیل راجر بر آن است که ترامپ، با سابقه عدم پایبندی به ساختارهای سنتی سیاست، ظرفیت آن را دارد تا برخلاف توصیههای بنیاد دفاع از دموکراسیها، راه تازهای را برای آمریکا تعریف کند راهی که از تقابل بهسوی تفاهم میرود. در ماه اپریل ۲۰۲۵، دور تازهای از مذاکرات غیرمستقیم میان واشنگتن و تهران در عمان برگزار شد که به نقل از کاخ سفید، “مثبت و سازنده” بود. اما تهدید مجدد ترامپ به اعمال فشار حداکثری و اقدام نظامی در فبروری ۲۰۲۵، باعث شد ایران این مذاکرات را در ماه می تعلیق کند. ترامپ اکنون در موقعیتی قرار دارد که میتواند مسیر آینده روابط ایالات متحده با ایران را شکل دهد. دوری جستن از دیدگاههای جنگطلبانه FDD نه تنها میتواند به کاهش تنشها کمک کند، بلکه زمینهساز ساخت یک میراث متفاوت برای رئیسجمهوری خواهد شد که دیپلماسی را بهجای تحریم، و گفتوگو را بهجای تهدید انتخاب کرد.
در جهانی که هر روز بیشتر به سوی افراطگرایی و قطببندی حرکت میکند، شاید آنچه بیشتر از همیشه مورد نیاز است، نه صدای توپ و تفنگ، بلکه صدای عقل، مصالحه و اعتمادسازی متقابل باشد.