RASCRASC
  • صفحه نخست
  • رویدادهای خبری
    • افغانستان
    • جهان
    • علمی
    • ورزش
    • گزارش ها
  • مقاله های تحلیلی
    • اندیشه
    • ادبیات
    • سیاسی
    • اقتصاد
    • جامعه
    • تاریخ
    • فرهنگ و هنر
  • بررسی و پژوهش‌های علمی
    • مطالعات صلح
    • مطالعات امنیت
    • مطالعات توسعه
    • مطالعات تاریخ
    • مطالعات فرهنگ و ادب
    • مطالعات جامعه‌شناسی
    • مطالعات فلسفه
    • مطالعات سیاست
    • مطالعات روان‌شناسی
    • مطالعات حقوق
    • مطالعات اقتصاد
    • مطالعات زنان
    • مطالعات رسانه
    • مطالعات دینی
  • عیاران
  • دیدگاه راسک
  • درباره ما
  • فارسی
    • العربية
    • English
    • Français
    • Deutsch
    • پښتو
    • فارسی
    • Русский
    • Español
    • Тоҷикӣ
    • Türkçe
RASCRASC
  • صفحه نخست
  • رویدادهای خبری
    • افغانستان
    • جهان
    • علمی
    • ورزش
    • گزارش ها
  • مقاله های تحلیلی
    • اندیشه
    • ادبیات
    • سیاسی
    • اقتصاد
    • جامعه
    • تاریخ
    • فرهنگ و هنر
  • بررسی و پژوهش‌های علمی
    • مطالعات صلح
    • مطالعات امنیت
    • مطالعات توسعه
    • مطالعات تاریخ
    • مطالعات فرهنگ و ادب
    • مطالعات جامعه‌شناسی
    • مطالعات فلسفه
    • مطالعات سیاست
    • مطالعات روان‌شناسی
    • مطالعات حقوق
    • مطالعات اقتصاد
    • مطالعات زنان
    • مطالعات رسانه
    • مطالعات دینی
  • عیاران
  • دیدگاه راسک
  • درباره ما
Follow US
.RASC. All Rights Reserved ©
افغانستانتاریخیجامعهسیاسیمقاله های تحلیلی

راه گم‌شده‌ی صلح در تاریخ افغانستان

Published ۱۴۰۲/۰۳/۱۴
راه گم‌شده‌ی صلح در تاریخ افغانستان
راه گم‌شده‌ی صلح در تاریخ افغانستان
SHARE

نویسنده: شمس‌الرحمن فروتن

صلح یکی از کلماتی است که در ادبیات سیاسی مردم افغانستان بیش‌ترین کاربرد را داشته است. پروسه‌ی صلح میان جریان‌های متعدد بارها مطرح گردیده، اما هیچ نتیجه‌ی صلح‌آمیزی در پی نداشتند. چرا این پروسه‌های صلح بی‌نتیجه بودند؟ چرا افغانستان هنوز موفق به داشتن صلح نیست؟

سلطه‌ی سیاسی مطلق قوم افغان/پشتون به‌مثابه‌ی آغاز بحران

شاید بتوان ریشه‌های بسیاری از بحران‌های موجود در افغانستان و راه‌حل‌های آن را در بستر تاریخ صدسال آخر این سرزمین و ساختار اجتماعی این کشور، جست‌وجو کرد. افغانستان کشوری با جامعه چندقومی است. اما به‌صورت مشخص چهار گروه قومی بزرگ مانند تاجیک‌ها 47  درصد، افغان/پشتون را حدود 30 درصد، هزاره‌ها 10 درصد و ازبک‌ها 8 درصد و سایر اقوام حدود 5 درصد موجود هستند.  

افغانستان در محدوده‌ی جغرافیای فعلی در «بازی بزرگ» به‌عنوان منطقه حائل میان امپراتوری انگلیس و امپراتوری روسیه در سال 1880  توسط انگلیس‌ها ایجاد گردید. (Reinkowski,2022)

حاکمیت این کشور توسط استعمار انگلیس به رییس یکی از قبایل (افغان/پشتون) به نام عبدالرحمن خان سپرده شد. چون جغرافیای افغانستان یک سرزمین متنوع و متشکل از اقوام و گروه‌های مختلف بود، انحصار قدرت سیاسی در اختیار یک قبیله برای اکثریت مطلق مردم افغانستان قابل‌تحمل نبوده و اقوام دیگر مانند تاجیک‌ها، هزاره‌ها و ازبک‌ها و غیره، حاضر به پذیرش سلطه سیاسی مطلق افغان ها/پشتون ها و انحصار قدرت به وسیله اقلیت افغان/ پشتون نشدند. آنها انحصار قدرت توسط اقلیت 30 سی درصدی افغان/پشتون را جفای بزرگ در حق اکثریت 70 هفتاد درصدی اقوام غیر افغان/پشتون می دانستند. منابع متعدد تاریخی و علمی مقدار جمعیت پشتون ها/افغان ها را حدود 30 درصد مشخص کرده اند. «پشتون‌ها حدود یک‌سوم جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند.» (آریانفر، 1396).

علاوه بر انحصار قومی قدرست سیاسی، فقر، فساد، استبداد و… به‌صورت بسیار گسترده دامن حکومت عبدالرحمن خان را گرفته و باعث نارضایتی‌های زیادی در میان مردم شده بود، اما عبدالرحمن خان هیچ پاسخ معقولی نداشت و پاسخ مشخص ایشان استفاده از خشونت بسیار گسترده بود. او به کشتارهای بی‌رحمانه‌ای قومی اقدام کرده و صدها هزار انسان را کشت. او باتوجه‌به آمارهای منتشرشده به‌منظور تصفیه‌ی قومی حدود ۶۷ درصد گروه‌های قومی غیر افغان/ پشتون را قتل‌عام کرد. به باور برخی نویسندگان کشتار عبدالرحمن بزرگ‌ترین نسل‌کشی قرن نوزدهم به شمار می‌رود (کاتب،1913). هرچند ایشان با این کشتارها سلطه‌ی سیاسی قوم پشتون را تثبیت کرد، اما تثبیت خشونت‌بار سلطه‌ی سیاسی قوم پشتون را می‌توان زمینه‌ساز شکل‌گیری ناسیونالیسم پشتون/افغانی یعنی بستر زایش بحران های فعلی، ایجاد فاصله‌ها و نفرت قومی، آغاز بحران‌های سیاسی و اجتماعی و در نهایت موانع اصلی صلح و ثابت در افغانستان امروزی مطرح کرد.

تقلید از ناسیونالیسم ترکی و تشدید و تداوم بحران  

بعد عبدالرحمن خان پسرش حبیب‌الله خان (۱۹۱۹-۱۹۰۱) به عنوان امیر و پادشاه افغانستان انتصاب شد. دوره حاکمیت ایشان با آغاز شکل‌گیری ناسیونالیسم ترک در ترکیه و هم‌چنان آغاز اندیشه‌های فاشیسم در اروپا هم‌زمان بود. آقای محمود طرزی از نزدیکان امیر حبیب الله خان، سال‌های زیادی را در استانبول زندگی کرده و چندبار هم به اروپا سفرکرده بود. طرزی علاوه بر این که به‌شدت تحت‌تأثیر اندیشه‌های نازیسم و فاشیسم اروپایی بود، در مدت اقامتش در ترکیه شاهد شکل‌گیری ناسیونالیسم ترک هم بود. او به‌شدت تحت‌تأثیر اندیشه‌های ناسیونالیسم ترک قرار گرفته و این باورها را به افغانستان آورد. طرزی با حبیب‌الله خان رابطه‌ی نزدیکی داشت و دو دخترش با دو پسر امیر حبیب‌الله ازدواج کردند. اندکی بعد شاه حبیب‌الله توسط پسرش امان‌الله کشته شد. امان‌الله یعنی داماد طرزی که با دختر حدود ۱۲ ساله طرزی ازدواج کرده بود، پادشاه افغانستان شد. در زمان حاکمیت شاه امان‌الله، آقای محمود طرزی وزیر خارجه، مشاور و همه‌کاره‌ی شاه امان‌الله بود. امان‌الله خان هم مانند طرزی یک پشتون/افغان بود و تحت‌تأثیر آقای طرزی سخت به ناسیونالیسم افغانی باور داشت. امان‌الله هم به همین دلیل به ترکیه سفرکرده و با اتاترک دیدار کرد. او مقلد جدی اندیشه های  فاشیستی اتاترک و هتلر بود که بعد ها در عملکرد مرحوم داود خان رئیس جمهوری بعدی افغانستان جنبه هتلری آن بیشتر برجسته گردید. داود خان بصورت علنی به هتلر احساتعلق فکری کرده و به آن افتخار می کرد.

هرچند امان الله خان به پادشاه نوگرا شهرت یافته است، اما این امر بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت و در باره‌ی ایشان صدق نمی‌کند. این پادشاه به اصطلاح نوگرا یک مرد بالغ و دارای همسر و چند فرزند بود، اما خلاف تمام ارزشهای مدرن با یک کودک 12 ساله سومین ازدواج اش را انجام داد.  به باور اکثر صاحب نظران نوگرایی او و یاران اش فقط در چهارچوب ناسیونالیسم افغانی/پشتون خلاصه می گردید. آنها به تحقق ارزشهای اساسی مانند حقوق اساسی حقوق زنان، عدالت اجتماعی، ترویج قانونمداری، برابری اتباع کشور، حضور زنان درساختار حکومت و سیاست، آزادی مطبوعات و رسانه ها، تقسیم عادلانه منابع و قدرت، ایجاد ساختار سیاسی دموکراتیک و غیره باور نداشتند.  هدف اصلی او هم فکران اش ایجاد و توسعه ناسیونالیسم افغانی بود که بنام مدرنیته و بازور بر مردم غیر افغان تطبیق می کردند. این تفکر را محمود طرزی از ترک ها گرفته و به شاه امان الله و یاران اش القا کرد. بنابراین ورود اندیشه‌های ناسیونالیسم ترک توسط ناسیونالیست‌های افغان را می‌توان نقطه‌ی اصلی تشدید و توسعه بحران‌های افغانستان در نظر گرفت.

ریشه‌های فرهنگی و اجتماعی ناسیونالیسم افغانی

پشتون‌ها/افغان‌ها بیش‌تر به‌صورت قبایلی زندگی می‌کنند. پشتون‌ها بزرگ‌ترین جامعه قبیله‌ای جهان را تشکیل می‌دهند. حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ قبیله و گروه هم‌تبار پشتون وجود دارد (.(Shahzad, 2006این قبایل اغلب چادرنشین هستند و تعداد بسیار اندک آن‌ها در شهرها زندگی می‌کنند. این گروه‌ها به دلیل سلطه بر منابع طبیعی قرن‌ها باهم جنگیده‌اند. غارت‌کردن اموال دیگران، کشتن اقوام و قبایل دیگر، به بردگی گرفتن زنان و کودکان یک‌دیگر و غصب سرزمین‌های اقوام دیگر، بخشی از اهداف مشروع و پذیرفته‌شده در فرهنگ این قبایل بوده و بخش از افتخارات فرهنگی آن‌ها محسوب می‌گردد. هم‌چنان هر نوع تغییروتحول که ساختار اجتماعی و فرهنگی این قبایل را تهدید کند، قابل‌پذیرش نیست. مذهب به‌شدت تابع فرهنگ قبیله بوده و وسیله توجیه اعمال و کردار افراد قبیله است. در فرهنگ قبایل پشتون، زنان جایگاه انسانی ضعیف دارند. در این فرهنگ جایگاه زنان را ارضای نیازهای جنسی و «پسر آوری مکرر» تعیین می‌کند. حقوق افراد متعلق به اقوام، زبان‌ها و مذاهب دیگر برایشان پذیرفتنی نیست. نمونه‌ی بارز آن گروه طالبان و برخورد آن‌ها با زنان و اقوام غیر پشتون است. دیدگاه‌های ناسیونالیست‌های افغان ریشه در فرهنگ و مذهب قبیله‌های پشتون داشت که ظاهر آن با ناسیونالیسم ترکی پوشیده شده بود؛ بنابراین دیگرستیزی ذاتی فرهنگ قبایل با ایدئولوژی ناسیونالیسم افراطی ترک تلفیق گردیده و بحران‌های فعلی موجود در کشور از پیامدهای طبیعی این زوج سلطه‌ گر است.

سیاست حذف و تحمیل؛ عامل اصلی نبود صلح و تداوم جنگ در افغانستان

ناسیونالیست‌های افغان معتقد هستند که برای سلطه‌ی قومی خویش می‌بایست میراث تمدنی اقوام غیر پشتون/افغان را نابود کرده و سرزمین افغانستان، با تاریخ افغان‌ها/پشتون‌ها و هویت افغانی ساخته شود. تغییر نام کشور از «خراسان» به «افغانستان»، «افغان» سازی اجباری اقوام غیر افغان، تغییر نام پول ملی از «روپیه‌ی کابلی» به «افغانی»، تغییر سرود ملی از پارسی به پشتو/افغانی، تغییر زبان ملی را از پارسی به پشتو، تجزیه‌ی زبانی پارسی به «دری» و «پارسی»، بخشی از اقدامات کوچک ناسیونالیست‌های افغان/پشتون بود. هرچند بیش از ۷۰ درصد شهروندان افغانستان زبان پشتو نمی‌دانستند و زبان گفت‌وگوی 77 درصد مردم کشور پارسی بود، اما آن‌ها پافشاری کردند که «زبان افغانی/پشتو» می‌بایست زبان رسمی تمام شهروندان افغانستان باشد.

به‌این‌ترتیب، محمود طرزی، در جست‌وجوی تحمیل هویت ساختگی و ناآشنا بر گروه‌های قومی غیر افغان برآمد که با آن کار، اختلاف‌ها و گسست‌های قومی زیادیِ را به طور مستقیم و غیرمستقیم دامن زده و وخیم‌تر ساخت و بخش وسیعی از جمعیت کشور را عملاً به غیرخودی و اقلیت تبدیل کرد (جاناتان ال. لی، ۲۰۱۸).

آن‌ها از باب تفوق‌طلبی ادعا کردند که نژاد پشتون، بخشی از  (Herrenvolk) یا نژاد برتر است و زبان پشتو یا «افغانی» جد همه زبان‎های دنیا است (طرزی،1291). در کنار آن، به دلیل کمبود زمینه‌ی فرهنگی و تاریخی شروع به جعل تاریخ، داستان‌سازی و شخصیت‌سازی‌های جعلی کردند. بخش عمده‌ی تاریخ افغانستان را جعلیات بازنویسی کردند.

هم‌چنان دست به حذف آثار ادبی، تاریخی و فرهنگی زدند. بارزترین آن تخریب بخش میراث‌فرهنگی افغانستان بود که مجسمه‌های بودا (صلصال، ۵۳ متر) و (شمامه، ۳۵ متر) یکی از آن‌ها بود. علاوه بر این، رهبر طالبان دستور داد که بخش عمده‌ای از آثار تاریخی موزیم ملی و نگارستان ملی هم نابود شود. عمرا ن خان مسعودی، رییس پیشین این موزیم و کارمندانش گفته‌اند که طالبان ۲۷۵۰ اثر تاریخی را در این موزیم تخریب کرده‌اند (مژده، 1400). ناسیونالیست‌های افغان قبل از حاکمیت طالبان تعداد زیادی از کتاب‌های ارزش‌مند تاریخی را با فریب و فشار از مردم غیر پشتون جمع‌آوری کرده و آتش زده‌اند.  

در نهایت ناسیونالیسم افغانی یا همان ایده‌ی تقلید از ناسیونالیسم ترک به‌عنوان گفتمان اصلی ملی‌گرایانه‌ی نظام سلطنتی، جمهوری، طالبانی و غیره مورد پذیرش همه‌ی حاکمان افغان/پشتون قرار گرفته و با همان روحیه‌ی تخریبی، حذف‌گرایانه، انحصارگرایانه و زن‌ستیزانه مانع شکل‌گیری هر نوع صلح و آرامش در کشور شده و این پروسه هنوز هم ادامه دارد.

چرا پروژه‌ی دموکراسی و صلح غربی در افغانستان شکست خورد؟

شاید بتوان گفت که بی‌توجهی به ارزش‌های دموکراتیک، اعتماد به ناسیونالیست‌های افغان/پشتون، سکوت در برابر برنامه‌های حذف‌گرایانه‌ی آن‌ها و در نهایت عدم شناخت درست از اوضاع فرهنگی جامعه‌ی افغانستان عامل اصلی شکست غربی‌ها در افغانستان بود. به قول آقای کائوفسکی «کارشناسان با دست‌مزد بالا رمان «بادبادک‌باز» خالد حسینی را در طول پرواز به افغانستان خواندند و معتقد بودند که در مورد افغانستان اطلاعاتی کامل دارند. همان‌طور که Whitlock Craig روزنامه‌نگار آمریکایی در کتابش این موضوع را متوجه شده است» (Reinkowski,2022). این عدم شناخت باعث شد که ناسیونالیست‌های پشتون امکانات غربی‌ها را برای تقویت مجدد ناسیونالیسم افغان/پشتون و تحقق اهداف قومی خویش صرف کنند.

ناسیونالیست‌های پشتون که در بیست سال گذشته در افغانستان حاکم بودند، بیشتر ساکنین کشورهای غربی به‌ویژه آمریکا و بریتانیا بوده‌اند. آن‌ها با سیاست‌مداران غربی، به‌ویژه آمریکا و انگلیس رابطه‌ی نزدیک داشته و اعتماد آن‌ها را جلب کرده بودند. آن‌ها با استفاده از امکانات نظامی و سیاسی غربی‌ها در افغانستان، اقوام غیر افغان/پشتون را بارها تهدید کردند. در واقع ناسیونالیست‌های افغان، غربی‌ها را حامی پروژه‌ها و برنامه‌های قومی خویش در افغانستان معرفی کردند. به‌عنوان‌مثال، بازتولید و تقویت مجدد طالبان بخشی از برنامه‌های ناسیونالیست‌های افغان بود که در حضور غربی‌ها انجام شد. وزیر دفاع پیشین آمریکا گفت که کرزی طالبان را در شمال جابه‌جا ساخت! (رامسفلد، 2011) حضورحداقلی اقوام غیر افغان/ پشتون در ساختارقدرت برای ناسیونالیست های افغان/پشتون قابل تحمل نبوده و به همین دلیل طالبان را مجدا ایجاد و تقویت کرده و قدرت سیاسی را بصورت کامل به این گروه هم تبار شان سپردند.

در طول بیست سال گذشته، آقای خلیل‌زاد، پشتون‌الاصل آمریکایی‌تبار و سفیر آمریکا در افغانستان، به‌منظور تحقق برنامه‌های قومی خویش، ارزش‌های دموکراتیک مانند انتخابات، حقوق بشر، آزادی‌های اجتماعی، عدالت اجتماعی و سیاسی را قربانی اهداف قومی خویش کرد. آمریکایی‌ها و به‌تبع آن سایر غربی‌ها در چهار بار انتخابات ریاست‌جمهوری برنده‌ی اصلی انتخابات را کنار گذاشته و یکی از چهره‌های متقلب و ناسیونالیست افغان/ پشتون را رییس‌جمهور ساختند.

نمونه‌ی دیگر را از سیستم تحصیلات عالی افغانستان می‌توان یادکرد. ناسیونالیست‌های پشتون به دلیل عدم علاقه‌ی پشتون‌ها به تحصیل، ورود به دانشگاه‌ها را سهمیه‌بندی کردند، تا مانع ورود اقوام دیگر به دانشگاه‌ها شوند. آن‌ها در هماهنگی با طالب‌ها شخصیت‌های بانفوذ، سیاسی، فرهنگی خبرنگاران و… مربوط به اقوام دیگر را ترور کردند. با این روش ده‌ها تظاهرات مدنی را که علیه سیاست‌های قومی دولت انجام شده بود، منفجر کردند. در ادامه ده‌ها هزار زندانی طالب را به دلیل تعلق تباری از زندان‌ها رها کردند. آنها در چهارچوب قراردادهای رسمی بخش‌های از شهرستان هار را به طالبان سپرده‌اند (افغان پیپر، ۲۰۱۶). در نهایت، افشای محتوای این قرارداد و انتقاد از آن توسط یما سیاوش یکی از خبرنگاران، منجر به ترور ایشان گردید (افغان پیپر، ۲۰۲۰).

نمونه‌ی دیگر، ارتش افغانستان بود. ناسیونالیست‌های پشتون که تصمیم‌گیری سیاسی و نظامی را به عهده داشتند، نسبت به نیروها امنیتی و ارتش افغانستان صادق نبودند. تشکیل ارتش بر اساس درصدی هر قوم توسط غربی‌ها شکل‌گرفته بود. ارتش در مقابل طالب‌های پشتون مبارزه می‌کردند. آن‌ها راضی نبودند که طالبان پشتون توسط ارتش کشته شوند. به همین دلیل با نیروها امنیتی و نظامی افغانستان صادق نبودند و حدود ۷۰۰۰۰ نفر از نیروه های ارتش کشته شده و بیش صدهزارنفر از آنها زخمی شدند.

یکی ازنمایندگان پشتون در پارلمان افغانستان از اشرف غنی رئیس جمهور پرسیده بود که چرا در مقابل کشته شدن نیروهای امنیتی ساکت است. ایشان در جواب گفته بود که نیروها ارتش از اقوام دیگر هستند و کشه شدن شان بلا اشکال است.( ایوبی، افغانستان انترنشنل تی وی، ۲۰۲۲). از همه مهم تر اینکه سیاست جهان غرب در قبال افغانستان در حال حاضر هم دنباله رو برنامه های آقای خلیل زاد و اسیر تفکر ناسیونالیسم افغانی/پشتون است. درحال حاضر ناسیونالیست های افغان/پشتون در کشور های غربی به شدت سرگرم لابی گری و حمایت از گروه طالبان هستند. آنها با روش های مختلف توانسته اند، غرب را متقاعد کنند که از خطر جبران ناپذیر گروه تروریستی طالبان غافل بماند. اما با گذشت زمان روشن خواهد شد که غرب بار دیگر در توهم توطئه ناسیونالیست های افغان/پشتون فرورفته است.

 در نهایت می‌توان گفت که زنان و اقوام غیر پشتون در چهارچوب اندیشه‌های ناسیونالیستی و فرهنگی پشتون‌ها هیچ نقش نمی‌توانند داشته باشند. آن‌ها عملاً 50 درصد جامعه را به دلیل جنسیت و 70 در صد جامعه را به دلیل قومیت حذف کرده‌اند. فقط 15 درصد افراد جامعه نقش اصلی و محوری دارند که این مجموعه هم با کمبود جدی فرهنگی، تاریخی و غیره مواجه هستند. بااین‌وجود عدم موجودیت صلح و تداوم جنگ یک امر طبیعی است.

منابع:

  1. آریانفر، ش. (9.2.1396 ثور). نفوس پشتون‌ها در کشور یک‌سوم جمعیت است. لینک: http://www. fghanpaper.com/nbody.php?id=146480
  2. کاتب، فیض محمد. (۱۹۱۳). سراج‌التواریخ. ج. ۱. کابل: مطبعه دارالسلطنته.
  3. 3.       طرزی، محمود، (1291، 3 اسفند). سراج‌الاخبار، شماره ۹.  
  4. مژده، وحید، (1400). افغانستان و پنج سال سلطه طالبان. تهران، نشر نی.
  5. Reinkowski,R. (30. Januar 2022). Afghanistan und der Westen – eine nicht so eindeutige Beziehungsgeschichte. https://geschichtedergegenwart.ch/afghanistan-und-der-westen-eine-nicht-so-eindeutige-beziehungsgeschichte/
  6. Syed Saleem Shahzad (20 October 2006). “Profiles of Pakistan’s Seven Tribal Agencies”. Retrieved 22 April 2010.
  7. Jonathan L. Kelly.  (15. November 2018, “Afghanistan book: history from 1260 AD to now” . http://www.bamyannews.com/index.php/2018-03-02-10-36-14/539-2019-02-11-06-21-42
  8. Rumsfeld, Donald, (February 8, 2011). A Memoir (Known and unknown). Centinel HC Publications.

نگاهی گذرا بر روند اشغال خراسان توسط افغان‌ها

Shams Feruten ۱۴۰۲/۰۳/۱۴

ما را دنبال کنید

Facebook Like
Twitter Follow
Instagram Follow
Youtube Subscribe
مطالب مرتبط
افغانستانرویدادهای خبری

شب‌‌هنگام افراد ناشناس ده‌ها درخت را در غزنی قطع کردند

Shams Feruten Shams Feruten ۱۴۰۳/۰۴/۱۱
طالبان در قندهار: دختران بالاتر از ۱۰ سال اجازه ندارند به مکتب بروند
آمریکا: ما به طالبان «کمک مالی مستقیم» نمی‌کنیم
طالبان در هرات: کارمندان دفاتر سازمان ملل ریش بگذارند و بعد به وظایف خود حاضر شوند
ره‌بر طالبان در مراسم خاک‌سپاری حقانی حضور نیافت
- تبلیغات -
Ad imageAd image
فارسی | پښتو | العربية | English | Deutsch | Français | Español | Русский | Тоҷикӣ

مارا دنبال کنید

.RASC. All Rights Reserved ©

Removed from reading list

Undo
به نسخه موبایل بروید
خوش آمدید

ورود به حساب

Lost your password?